صفحه شخصی سن سی خلیلی فرد   
 
نام و نام خانوادگی: سن سی خلیلی فرد
استان: اصفهان - شهرستان: اصفهان
رشته: کارشناسی معماری
شغل:  پیمانکار ساختمان
تاریخ عضویت:  1393/01/24
 روزنوشت ها    
 

 ورود فرشته ها ممنوع بخش عمومی

4

فرشته تصمیمش را گرفته بود؟ پیش خدا رفت و گفت:

خدایا، میخواهم زمین را از نزدیک ببینم. اجازه می خواهم و مهلتی کوتاه، دلم بی تاب تجربه ای زمینی است.

خداوند درخواست فرشته را پذیرفت.

فرشته گفت: تا باز گردم ،بال هایم را اینجامی سپارم، این بال ها در زمین چندان به کار من نمی آید

خداوند بال های فرشته را بر روی پشته ای از بال های دیگر گذاشت و گفت: بال هایت را به امانت نگاه می دارم ،اما بترس که زمین اسیرت نکند زیرا که خاک زمینم دامنگیر است....

فرشته گفت: بازمیگردم، حتما بازمیگردم. این قولی است که فرشته ای به خدا می دهد.

فرشته به زمین آمد و از دیدن آن همه فرشته ی بی بال تعجب کرد. او هرکه را که می دید،به یاد می آورد. زیرا او را قبلا در بهشت دیده بود. اما نمی فهمید چرا این فرشته ها برای پس گرفتن بال هایشان به بهشت باز نمی گردند.

روزها گذشت و گذشت و هر روز فرشته چیزی را از یاد برد .و روزی رسید که فرشته دیگر چیزی از آن گذشته ی دور و زیبا به یاد نمی آورد،نه بالش را و نه قولش را...

فرشته فراموش کرد. فرشته در زمین ماند

فرشته هرگز به به بهشت باز نگشت.

اما...

فرشته مثل ما آدم ها نبود، پاک بود و بی گناه او زمین را هم برای خویش بهشتی ساخت

فرشته در زمین هم بال و قولی زمینی داشت

بالش دوست بود و قولش عشق، دنیای فرشته بهشت بود، اما او نمی دانست که زمین سهمناک تر از گنجایش افکار اوست

تا آنکه روزی بال زمینی اش قولش را شکست و آنگاه بود که بهشت زمین سراسر برایش آتش شد

آنگاه بود که بهشت را به یاد می آورد، خوب به یاد می آورد بال و قول آسمانی اش را

پس با خود اندیشید

حال که زمین سخت و بی رحم است ای کاش در همان ابتدای جاده راه زمین حک شده بود

ورود فرشته ها ممنوع

شنبه 25 بهمن 1393 ساعت 12:26  
 نظرات    
 
سن سی خلیلی فرد 04:11 دوشنبه 27 بهمن 1393
0
 سن سی خلیلی فرد
سپاس